خامنه ای :به طور کلی، اگر این افراد دچار ضایعات مغزی غیر قابل درمان و برگشت شوند که بر اثر آن همه فعالیت های مغزی آنان از بین رفته و به حالت اغمای کامل فرو روند به نحوی که باعث فقدان و از دست رفتن هر نوع شعور و احساس و حرکت های ارادی میگردد در صورتی که استفاده از اعضای بدن چنین بیمارانی برای معالجه بیماران دیگر باعث تسریع در مرگ و قطع حیات آنان شود جایز نیست؛ در غیر این صورت، اگر عمل مزبور با اذن قبلی وی صورت بگیرد و یا نجات نفس محترمی متوقف بر آن عضو مورد نیاز باشد اشکال ندارد.
سیستانی:برداشتن بخشى از بدن انسان زنده براى پیوند زدن در صورتى که قطع آن زیان مهمى داشته باشد مانند چشم و دست و امثال آنها جایز نیست، ولى اگر زیان مهمى نداشته باشد مانند قطعهاى از پوست یا نخاع یا یک کلیه در صورت سالم بودن کلیه دیگر با فرض رضایت صاحبش جایز است اگر کودک یا دیوانه نباشد وگرنه به هیچ وجه جایز نیست وهرگاه قطع آن جایز بود گرفتن پولى به ازاى آن نیز جایز است . و قطع عضو مسلمان مرده، مانند چشم و دستش براى پیوند زدن به بدن زنده جایز نیست، و اگر کسى چنین کند، بر او دیه لازم مىآید. و دفن آن عضو قطع شده واجب است، ولى اگر پیوند زد و عضو زندهاى از بدن شد، قطع آن واجب نیست.
و کسى که از نظر مغزى مرده است در حالى که قلب و ریه او هر چند به کمک دستگاه وظیفه خود را انجام مىدهند میت شمرده نمىشود و قطع اعضاى او براى الحاق به زنده به هیچ وجه جایز نیست. و نفوذ وصیت به اهداى عضو بعد از مرگ مشکل است.
مکارم:در مورد مرگ مغزی اگر قضیه قطعی و یقینی باشد چنان فردی در این گونه احکام مانند میت است (هر چند پاره ای از احکام میت مانند غسل، نماز، کفن، دفن و غسل میت برای او جاری نمی شود). بنابر این، برداشتن اعضای او برای نجات جان مسلمان مانعی ندارد.
هرگاه مرگ مغزی به طور کامل و مسلّم باشد و هیچ گونه احتمال بازگشت به زندگی عادی وجود نداشته باشد برداشتن بعضی از اعضا (خواه مانند قلب باشد یا کلیه یا عضو دیگر) برای نجات جان مسلمانی مانعی ندارد خواه وصیت به این کار کرده باشد یا نه، ولی بهتر جلب رضایت اولیای میت است.
صافی:به نظر اینجانب برداشتن عضو مسلمانی که هنوز فوت نکرده ولو مرگ مغزی او مسلّم باشد جایز نیست.
شبیری:اهدای عضو در غیر فرض ضرورت جایز نیست.
نوری:در صورت وصیت میت مانعی ندارد و در غیر اینصورت باید با صلاحدید حاکم شرع ( ولی فقیه) باشد.
وحید:تشریح بدن مسلمان مرده جایز نیست و بر تشریح کننده، دیه جنین مسلمان ـ به تفصیلى که در کتاب دیات مذکور است- لازم مىشود.
تشریح بدن کافر غیر ذمّى مرده جایز است و جواز تشریح بدن ذمّى و عدم ثبوت
دیه جنین ذمّى در تشریح آن محلّ اشکال است، مگر آن که در آیین آنها جایز
باشد که در این صورت مانعى ندارد و اگر مردهاى، مسلمان بودن یا ذمّى بودن
او مشکوک باشد، تشریح بدن او جایز است.
اگر زنده ماندن مسلمان، متوقف بر تشریح بدن مردهاى شود و تشریح بدن غیر
مسلمان و یا مشکوک الاسلام ممکن نباشد و راه دیگرى براى زنده نگه داشتن آن
مسلمان نباشد، در این صورت جایز است که بدن مسلمان مرده را تشریح کنند و
دیه جنین مسلمان ـ به تفصیلى که در باب دیات ذکر شده است ـ بر تشریح کننده
لازم مىشود.
بریدن عضوى از اعضاى بدن مسلمان مرده ـ مانند چشم و غیر آن ـ به منظور
پیوند زدن آن به بدن شخص زنده جایز نیست، و قطع کننده باید دیه آن عضو را
که دیه اعضاى جنین مسلمان است بپردازد، ولى چنانچه زنده ماندن مسلمان متوقف
باشد بر این که عضو بدن مسلمان مردهاى را ببُرند و به او پیوند زنند،
بریدن آن عضو جایز است، ولى قطع کننده باید دیه آن را بپردازد و پس از
پیوند، که جزء بدن زنده گشت، احکام بدن زنده بر آن جارى است.
اگر کسى در حال حیات خود وصیّت کند که پس از مردن او عضوى از اعضاى او را
قطع کنند و به دیگرى پیوند زنند، صحّت این وصیّت محلّ اشکال است.
اگر شخصى راضى شود که در حال حیات خود عضوى از اعضاى او را بریده و به
دیگرى پیوند زنند، چنانچه آن عضو از اعضاى رئیسه باشد که بریدن آن صدمهاى
به حیات او مىزند، و یا نقص و عیبى در او ایجاد مىکند، بریدن آن عضو
جایز نیست. و اگر با بریدن آن عضو ضرر و عیبى بر او وارد نمىشود ـ مانند
بریدن مقدارى از پوست و یا گوشت ران که جاى آن روییده مىشود ـ بریدن آن
عضو با رضایت او جایز است، و مىتواند براى رفع ید از آن عضو مبلغى دریافت
کند.