کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ93/02/21

شرایع می فرماید: «لو ادعى الأب وجود متبرعة و أنکرت الأم ف‍ القول قول الأب لأنه یدفع عن نفسه وجوب الأجرة على تردد».[1]  
می فرماید: اگر پدر ادعا کند که زنی است که حاضر است مجانی به بچه شیر دهد و مادر بچه انکار کند، حرف مرد مقدم است، چون پدر با این ادعا، می خواهد بگوید اجرتی بر گردن من نیست و من بدهکار نیستم و مادر می گوید تو بدهکار هستی، در نتیجه قول پدر مقدم است، بعد می فرمایند: در این قول مردد هستیم.
قواعد هم نظیر همین عبارت را ذکر می کند: «و لو ادعی وجود متبرعة و انکرت، صدّق مع الیمین لانه یدخل یرفع وجوب الاجرة عنه».[2]
جواهر[3]: ایشان قول اول که حرف پدر مقدم است را به مبسوط شیخ طوسی نسبت داده است و همچنین ایشان تردد را به تحریر علامه نسبت داده است و ایشان برای این قول دوم این گونه استدلال کرده است: «لأصالة أحقیة الأم کما سمعت النصوص الدالة علیه، فوجود المتبرعة کالمانع الذی یحتاج مدعیه إلى البینة علیه، خصوصا مع إمکان إقامتها علیه».
می فرمایند: دلیل تردد این است که از روایات قبلی هم معلوم شد که اصل این است که مادر نسبت به شیر دادن بچه سزاوارتر از زنهای دیگر است، حال اگر پدر ادعای وجود متبرعه کند، مانعی برای نص است و نیاز به اثبات با بینه دارد.

اقول:از نصوص استفاده می شود که مادر نسبت به شیر دادن احق است مگر دیگری اجرتی کمتر بگیرد.

شرایع می فرماید: «و یستحب ان یرضع الصبی بلبن امه فهو افضل».[4]
می فرماید: مستحب است که مادر بچه را شیر بدهد و لو اینکه زن دیگر اجرت کمتر بگیرد.
جواهر می فرماید: «فالمراد حینئذ انه مع تساوی المرضعات من کل الجهات، الامیة جهة مرجحة و الله العالم».[5]
می فرمایند: شاید مراد این باشد که در صورتی که تمام کسانی که مرضعه هستند و از تمام جهات مساوی بودند، ام یک حیثی است که مقدم بر بقیه است و این مستحب است.

دلیل مقدم بودن مادر در شیر دادن:
اول: عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ مَا مِنْ لَبَنٍ رَضَعَ بِهِ الصَّبِیُّ أَعْظَمَ بَرَکَةً عَلَیْهِ مِنْ لَبَنِ أُمِّهِ».[6]
راوی می گوید، حضرت فرمدند: امام علی علیه السلام فرمودند: برکت هیچ شیری به اندازه برکت شیر مادر بچه نیست.
این دلیل بر این است که مستحب است مادر شیر دهد.
دوم: عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ «قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِذَا وَقَعَ‏ الْوَلَدُ فِی‏ بَطْنِ‏ أُمِّهِ‏ إِلَى أَنْ قَالَ وَ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى رِزْقَهُ فِی ثَدْیَیْ أُمِّهِ فِی أَحَدِهِمَا شَرَابُهُ وَ فِی الْآخَرِ طَعَامُه‏».[7]
راوی می گوید: پیامبر اکرم فرمودند: زمانی بچه در شکم مادر پیدا می شود... خداوند رزق او را در پستانهای مادر قرار داده و یکی به منزله آب است و دیگری به منزله غذا است.
این هم دال بر این است که بهتر است شیر دادن به عهده مادر باشد.

و الحاصل اگر تمام مرضعات از تمام جهات مساوی بودند، مادر مقدم است، اما اگر صفاتی در بقیه مرضعات باشد که در مادر وجود ندارد، در اینجا روایاتی مطرح است:
منها:عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ «أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَقُولُ‏ تَخَیَّرُوا لِلرَّضَاعِ کَمَا تَخَیَّرُونَ‏ لِلنِّکَاحِ‏ فَإِنَّ الرَّضَاعَ یُغَیِّرُ الطِّبَاعَ».[8]
راوی از حضرت نقل می کند که فرمودند: امام علی علیه السلام می فرمودند: همانطور که برای نکاح دنبال زن خوب می گردید برای شیر دادن بچه هم این کار را انجام دهید، این شیر دادن، طبع ها را تغییر می دهد.
منها: عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ یَغْلِبُ الطِّبَاعَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ یَشِبُّ عَلَیْه‏».[9]
راوی از حضرت نقل می کند: امام علی علیه السلام فرمودند: بچه هایتان را برای شیر دادن به زنهای احمق ندهد، چون شیر دادن طبیعت را تغییر می دهد. بعد پیامبر فرمودند: زنهای کوتاه فکر را برای بچه ها انتخاب نکنید، چون بچه طبق همین شیر بزرگ می شود.
منها: عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ «قَالَ: قَالَ لِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏ رَضَاعُ الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ خَیْرٌ مِنْ رَضَاعِ النَّاصِبِیَّةِ».[10]
راوی می گوید: امام صادق علیه السلام به من گفتند: شیر زن یهودیه و مسیحی بهتر از شیر مسلمان ناصبی است.
منها: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع «قَالَ: لَبَنُ الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ وَ الْمَجُوسِیَّةِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ وَلَدِ الزِّنَى».[11]
راوی از امام باقر نقل می کند: حضرت فرمودند: شیر زن یهودی و مسیحی و مجوسی بهتر از شیر ولد الزنا نزد من بهتر است.
منها: عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ هَلْ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَسْتَرْضِعَ الْیَهُودِیَّةَ وَ النَّصْرَانِیَّةَ وَ هُنَّ یَشْرَبْنَ الْخَمْرَ قَالَ امْنَعُوهُنَّ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ مَا أَرْضَعْنَ لَکُمْ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ وَلَدَتْ مِنْ زِنًا هَلْ یَصْلُحُ أَنْ یُسْتَرْضَعَ لَبَنُهَا قَالَ لَا وَ لَا ابْنَتِهَا الَّتِی وُلِدَتْ مِنَ الزِّنَى‏».[12]
راوی از امام کاظم علیه السلام نقل می کند: از حضرت سوال شد: مردی مسلمان است، آیا می تواند برای شیردادن بچه زن یهودی و نصرانی را انتخاب می کند که شراب می خورند؟ حضرت فرمودند: اشکال ندارد، اما موقع شیر دادن بچه شراب نخورد. سوال: زنی که زانیه است، آیا بچه را برای شیر دادن به او بدهند؟ حضرت فرمودند: خیر به او ندهند، و اگر مرضعه دختر او هم بود، به او هم ندهند.
منها: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّیَّاتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَ‏ اللَّهَ‏ یُبَشِّرُکَ‏ بِمَوْلُودٍ یُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتُکَ مِنْ بَعْدِکَ... لَمْ یَرْضَعِ الْحُسَیْنُ مِنْ فَاطِمَةَ ع وَ لَا مِنْ أُنْثَى کَانَ یُؤْتَى بِهِ النَّبِیَّ فَیَضَعُ إِبْهَامَهُ فِی فِیهِ فَیَمَصُّ مِنْهَا مَا یَکْفِیهَا الْیَوْمَیْنِ وَ الثَّلَاثَ فَنَبَتَ لَحْمُ الْحُسَیْنِ ع مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ دَمِهِ‏ وَ لَمْ یُولَدْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ إِلَّا عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع‏».[13]
راوی از امام صادق علیه السلام نقل می کند: جبرئیل بر پیامبر اکرم نازل شد و گفت: ای پیامبر خداوند تو را به مولودی بشارت می دهد که از فاطمه به دنیا می آید و امتت بعد از تو او را می کشد... امام حسین علیه السلام از حضرت زهرا شیر نخورد و نه از زنی دیگری و پیامبر انگشت خودشان را در دهان امام حسین می گذاشتند و امام حسین از آن شیر می مکیدند و هر بار دو یا سه روز امام حسین را کافی بود و لحم امام حسین از گوشت پیامبر است و خون او از خون پیامبر است و هیچ مولودی شش ماه به دنیا نیامده مگر حضرت عیسی و امام حسین علیهما السلام.

و الحاصل: اگر صفات مادر و بقیه مساوی بود، مادر در شیر دادن ارجح است و اگر مادر بعضی از این صفات را نداشت بقیه مقدم بر مادر می باشند.



اصول



از ما ذکرنا واضح شد که اگر جهالت به معنای سفاهت باشد شامل خبر عادل نیست کما اینکه اگر به معنای عدم العلم هم باشد شامل خبر عادل نیست زیرا در عمل بر طبق خبر عادل خوف ندامت و پشیمانی وجود ندارد
و همچنین معلوم شد که نیاز به ذیل آیه «فتصبحوا» وجود دارد ولو اینکه سفاهت به معنای عدم العلم باشد و عدم العلم مثل سفاهت فی نفسه باطل باشد و امر ارتکازی باشد بازهم نیاز به ذیل آیه می باشد زیرا بدون این ذیل، آیه شامل همه خبرهای فاسق نیست و اختصاص پیدا می کند به خبری که در عمل به آن خبر، اصابه قول بجهالت باشد پس لامحاله نیاز به ذیل آیه می باشد
فتلخص باینکه مانع اول -عموم علت- که بیان شد آیه دلالت بر حجیت خبر عادل ندارد مخدوش می باشد یا بخاطر آنچه کفایه و مصباح فرمودند باینکه جهالت به معنای سفاهت است نه عدم العلم یا بخاطر آنچه مرحوم ایروانی فرمودند که علت تبین، خوف ندامت می باشد نه اصابه قوم بجهالت و خوف ندامت شامل خبر عادل نمی شود.
مرحوم مظفر در اصول الفقه[1] می فرمایند ان تصیبوا علت نیست بلکه مفعول تبینوا می باشد زیرا تبین در این آیه متعددی است و مفعولش ان تصیبوا می باشد اما ایشان اشاره نکرده اند علت چیست و همچنین فرموده اند معنای جهالت اعم است از عدم العلم و مقابل حکمت می باشد و تقریبا نزدیک به معنای سفاهت می باشد.

تکمة:
تبیان[2] و منتقی[3]  تصریح فرموده اند باینکه لم یرد فی اللغة تفسیر الجهالة بالسفاهة در لغت جهالت به معنای سفاهت نیامده است و منتفی اضافه فرموده است که جهالت عرفا در معنایی که ملازم با سفاهت می باشد استعمال می شود و این معنای ملازم با سفاهت، در فارسی تعبیر به کار جاهلانه می شود در مقابل کار عاقلانه.
کما اینکه صول الفقه[4]  و نهایة الافکار[5] نیز می فرمایند جهالت در لغت به معنای سفاهت نیست و در عرف در معنای کار جاهلانه استعمال می شود که ملازم با کار جاهلانه می باشد.
تبیان هم تصریح کرده است جهالت به معنای عدم العلم می باشد نه سفاهت

اقول:
بر کلام منتقی و من تبعه ممکن است اشکال شود بآنچه از محقق ایروانی نقل شد که ایشان فرمودند اگر جهالت به معنای سفاهت باشد با ذیل آیه جمع نخواهد شد زیرا سفاهت یک امر ارتکازی است و نیاز به ذیل ندارد ممکن است همین اشکال بر کلام منتقی هم وارد شود زیرا اگر جهالت به معنایی باشد که ملازم با سفاهت باشد ارتکازی خواهد بود و نیازی به ذیل آیه نیست پس از اینکه ذیل آیه به عنوان علت ذکر شده است معلوم می شود که جهالت چیزی است که ارتکازی نباشد.

جواب دوم از این مانع
بر فرض اینکه علت عام باشد و شامل خبر عادل هم باشد باز هم آیه مفهوم دارد و خبر عادل حجت می باشد کما عن النائینی
تقریب استدلال:
می فرمایند بر فرض عموم این عموم بوسیله مفهوم تخصیص می خورد زیرا مفهوم که می گوید خبر عادل حجت است عموم علت را تخصیص می زند به بیان دیگر اگر علت عام باشد هم شامل خبر فاسق است و هم شامل خبر عادل و اگر مفهوم داشته باشد می گوید فقط به خبر عادل عمل کن در نتیجه نسبت این دو دلیل عام و خاص مطلق می باشد و تبعا اخص مقدم خواهد شد در اینجا علت عام است و مفهوم اخص از مفهوم می باشد لذا عام را تخصیص می زند یعنی می گوید تبین در خصوص خبر فاسق است.
مرحوم آقای خوئی نیز در مصباح[6] این مطلب را قبول کرده اند و بیان مرحوم نائینی را تشبیه به حکومت اماره بر اصل عملی کرده اند[7].
بیان مطلب:
از ادله حجیت طرق و امارات ما می فهمیم که حجیت به معنای تتمیم کشف و علم تعبدی می باشد باینکه در خبر عادل احتمال خلاف وجود دارد و شارع فرموده است این احتمال خلاف را الغاء کنید و به آن عمل کنید بعد از اینکه حجیت خبر عادل به معنای علم تعبدی می باشد پس خبر عادل موضوعا از این علت خارج است زیرا علت می گوید جائی که علم نیست حجیت نیست و تبین لازم است درحالیکه فرض این است که خبر عادل علم است ولو تعبدا.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.