کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ92/12/12

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ مستحبات ولادت

بحث در اسم گذاشتن فرزند بودکه فرمایش شرایع و قواعد بیان شد که افضل اسماء چیست.

  

تحریر هم مثل قواعد و شرایع فرموده است همچنین منهاج آیت الله سیستانی هم نظیر این بزرگواران فرموده اند.
در کتاب تحریر و منهاج، جمله ای اضافه دارند و می فرمایند: « فإن ذلک من حق الولد على الوالد» و ایضا: «بل یکره ترک التسمیة به –محمد صلی الله علیه و آله- إن ولد له أربعة أولاد »
می فرمایند: اسم نیکو روی فرزند گذاشتن، از حقوق فرزند بر گردن پدر است. و همچنین اگر کسی 4 فرزند دارد، کراهت دارد که اسم هیچکدام را به نام محمد نگذارد.
منهاج می فرماید: «و عن النبی صلی الله علیه و آله انه قال: من ولد له اربعة اولاد و لم یسم احدهم باسمی فقد جفانی»
می فرمایند: پیامبر فرمودند اگر کسی 4 فرزند داشته باشد و اسم هیچکدام به نام من نباشد، نسبت به من جفا کرده است.
اما روایات این باب:
در این باب چند دسته روایات وجود دارد که بعد دسته بندی خواهیم کرد:
منها: « عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ‏ لَا یَدْخُلُ الْفَقْرُ بَیْتاً فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ أَوْ عَلِیٍّ أَوِ الْحَسَنِ أَوِ الْحُسَیْنِ أَوْ جَعْفَرٍ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ.».[1]
راوی می گوید: از امام شنیدم که فقر داخل خانه ای که یکی از اسماء شریفه باشد، نمی شود. آن اسمها محمد، احمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب و عبدالله از مردها و فاطمه از زنها می باشد.
منها: «عَنِ السَّکُونِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَکْرُوبٌ فَقَالَ لِی یَا سَکُونِیُّ مَا غَمُّکَ فَقُلْتُ وُلِدَتْ لِی ابْنَةٌ فَقَالَ یَا سَکُونِیُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا تَعِیشُ فِی غَیْرِ أَجَلِکَ وَ تَأْکُلُ مِنْ غَیْرِ رِزْقِکَ فَسَرَّى وَ اللَّهِ عَنِّی فَقَالَ مَا سَمَّیْتَهَا قُلْتُ فَاطِمَةَ قَالَ آهِ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ قَالَ: قَالَ لِی أَمَا إِذَا سَمَّیْتَهَا فَاطِمَةَ- فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا».[2]
راوی می گوید: نزد امام صادق رفتم در حالی که ناراحت و افسرده بودم. حضرت فرمودند: چرا افسرده هستی؟ گفتم: خدا به من دختری داده و افسرده ام که چرا پسر نبوده است. حضرت فرمودند: سنگینی بچه روی زمین است و رزق بچه هم بر عهده خداست و زندگانی او هم در غیر مسیر تو است و مانع تو نیست و خداوند هم از روزی تو به او روزی نمی دهد و روزی جدا دارد. امام با این بیانات غم مرا بر طرف کرد. حضرت فرمودند: نام این دختر را چه قرار دادی. گفتم: فاطمه. حضرت فرمودند:  آه آه آه و دست خود را روی پیشانی گذاشتند و فرمودند: حالا که اسم او را فاطمه قرار دادی، او را اذیت نکن و او را بد نگو و او را نزن.
منها: « أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ ص لِعَلِیٍّ ع قَالَ: یَا عَلِیُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً وَ حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ أَنْ لَا یُسَمِّیَهُ بِاسْمِهِ وَ لَا یَمْشِیَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَا یَجْلِسَ أَمَامَهُ وَ لَا یَدْخُلَ مَعَهُ الْحَمَّامَ یَا عَلِیُّ لَعَنَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ حَمَلَا وَلَدَهُمَا عَلَى عُقُوقِهِمَا یَا عَلِیُّ یَلْزَمُ الْوَالِدَیْنِ مِنْ عُقُوقِ وَلَدِهِمَا مَا یَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنْ عُقُوقِهِمَا یَا عَلِیُّ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ حَمَلَا وَلَدَهُمَا عَلَى بِرِّهِمَا یَا عَلِیُّ مَنْ أَحْزَنَ وَالِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُمَا».[3]
راوی از امام صادق از پدرانش نقل می کند که در وصیت پیامبر به علی آمده که حضرت فرموده: ای علی، حق فرزند بر پدرش این است که اسم نیکویی برای او قرار دهد و او را خوب تربیت کند و او را برای تحصیل یا شغل در جای خوب قرار دهد و حق پدر بر فرزند این است که پدرش را به اسم صدا نکند و جلوی او راه نرود و جلوی او ننشیند و با او حمام نرود. بعد حضرت فرمودند: خدا لعنت می کند پدر و مادری را که موجب شوند فرزندشان نافرمان شود و عاق شود. بعد فرمودند: همانطور که فرزند عاق پدر و مادر می شود، همانطور پدر و مادر عاق فرزند می شوند و همان مشکلات برای آنها پیش می آید. خدا رحمت کند پدر و مادری را که با فرزندان به گونه ای برخورد کنند که بچه ها به آنها همیشه احسان کنند و کسی که پدر و مادرش را محزون کند، عاق آنها شده است.
منها: « موسی بن بَکْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: أَوَّلُ مَا یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أَنْ یُسَمِّیَهُ بِاسْمٍ حَسَنٍ فَلْیُحْسِنْ أَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ ».[4]
راوی از حضرت نقل می کند که حضرت فرمودند: اول احسانی که پدر باید به فرزندش کند، نام خوبی برای او انتخاب کند و شما باید اسم بچه هایتان را اسم نیکو قرار دهید.
منها: « أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی عُدَّةِ الدَّاعِی قَالَ: قَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ ابْنِی هَذَا قَالَ تُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوْضِعاً حَسَناً».[5]

راوی می گوید: مردی از پیامبر سوال کرد: حق این فرزندم بر من چیست؟ حضرت فرمودند: اسم نیکو برای او قرار بده و او را خوب ترتبیت کند و او را در تحصیل و شغل، جای خوب قرار بده.



اصول



موضوع: حجیت ظن/خبر واحد/ادله قائلین به عدم حجیت خبر واحد
اما دلیل دوم بر عدم حجیت خبر واحد: دلیل عقلی
ابن قبه گفته است عمل به خبر واحد مستلزم تحلیل حرام وتحریم حلال می باشد که قبلا مفصلا بیان شد و اشکال آن هم ذکر شد.
دلیل سوم: تمسک به آیات
منها: « وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ ».[1]
منها: « إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا».[2]
تقریب استدلال به این آیات متوقف بر بیان دو امر است:
امر اول: نهی در این آیات مولوی باشند نه ارشادی زیرا اگر ارشادی باشند و ناظر به حکم عقل باشند عقل می گوید تحصیل علم مُؤَمِّن از عذاب واجب است و اکتفاء به ظن در مقام تحصیل مُؤَمِّن کافی نیست بلکه باید به آن علم پیدا کرد زیرا  دفع ضرر محتمل اخروی لازم است و اگر به ظن عمل کنیم برای دفع عقاب، ظن همیشه همراه با احتمال خلاف می باشد لذا در عمل به ظن، احتمال عقاب اخروی داده می شود لذا عقل می گوید به ظن عمل نکن بلکه باید علم به عدم عقاب داشته باشیم.
امر دوم: بر فرض اینکه نهی در این آیات مولوی می باشند و علاوه بر اصول دین شامل فروع دین هم شود، ادله حجیت خبر مقدم بر این آیات نباشند و تقدیم ادله حجیت خبر بر این آیات یا به عنوان حکومت می باشد و یا به عنوان تخصیص و نباید به هیچ یک از این عناوین بر آیات مقدم باشد.
بیان ذلک: حجیت خبر واحد یا از باب طریقیت و قرار دادن خبر به عنوان علم تعبدی می باشد و یا از باب حکم ظاهری می باشد اگر صورت اول باشد تقدم روایات بر این آیات از باب حکومت می باشد و بنابر وجه دوم از باب تخصیص می باشد.
 و فیه:

مرحوم آخوند در کفایه سه جواب به استدلال به این آیات داده اند.
جواب اول: ظاهر آیات منع از اتباع غیر علم در خصوص امور اعتقادیة می باشد و فروع دین را شامل نمی شود و حجیت خبر واحد در دائره فروع می باشد.
و فیه: این اشکال نسبت به بعضی از آیات صحیح است مانند « إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا » چرا در صدر این آیه مذکور در خصوص اعتقادات می باشد «قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ».[3]و همچنین مانند آیه«أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِی السَّمَاوَات وَمَن فِی الأَرْضِ وَمَا یَتَّبِعُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَکَاء إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ».[4] و مانند این آیه در سوره نجم«وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا ».[5]
لکن آیه شریفه « وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ».[6] در خصوص امور اعتقادی نیست و مطلق می باشد و شامل فروع دین هم می شود چرا که مطالب قبل از آیه نیز در خصوص فروع دین می باشد« وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا... إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا ».[7]
علاوه بر اینکه امام علیه السلام به این آیه شریفه بر حرمت استماع غنا استدلال کرده است و حرمت غنا از فروع دین می باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.