کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ92/09/13

موضوع: نظر سوم/ شقاق/ مخاطب «فابعثوا»
تذنیب:

صاحب جواهر در کتابشان می فرمایند که این حَکمین که برای رفع اختلاف معین شده اند، باید نیتشان را خالص کنند تا موفق در حل اختلاف شوند، عبارت ایشان این است:

  

«وینبغی للحکمین إخلاص النیة فی السعی وقصد الاصلاح فمن حسنت نیته فیما تحراه أصلح الله مسعاه، وکان ذلک سببا لحصول مسعاه، کما ینبه علیه قوله تعالى: "إِن یُرِیدَا إِصْلاَحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا"[1] ومفهوم الشرط یقتضی أن عدم التوفیق بین الزوجین یدل على فساد قصد الحکمین».[2]
می فرمایند: سزاوار است که حَکمین در نیت خودشان اخلاص داشته باشند و کسی که نیت اخلاص داشته باشد خداوند او را موفق می دارد و این سبب برای رسیدن به هدف می شود همانطور که این آیه می گوید اگر حَکمین اراده اصلاح داشته باشند و نیتشان خالص باشد، خداوند به آنها توفیق عنایت می کند. در این آیه مفهوم شرط آمده که اقتضاء دارد که اگر حَکمین نتوانند بین زن و مرد اصلاح انجام دهند، معلوم می شود که قصد ایشان خالص نبوده است.
بعد صاحب جواهر می فرمایند:
«والظاهر أنه هو السبب فی الفساد فی تحکیم ابن العاص وأبی موسى الأشعری فی أیام صفین فإن نیة کل منها فاسدة وإن کان الأول أشد من الثانی، ولذا ترتب علیه ما ترتب، والله العالم»
می فرمایند: علت اینکه در جریان جنگ صفین و حکمیت کار به سرانجام مقصد نرسید این بود که هم عمرو عاص و هم ابوموسی اشعری نیتشان فاسد بود اگر چه فساد نیت عمرو عاص بیشتر بود.
شرایع می فرمایند:
«تفریع لو بعث الحکمان، فغاب الزوجان، أو أحدهما، قیل: لم یجز الحکم، لأنه حکم للغائب. ولو قیل بالجواز، کان حسنا، لأن حکمهما مقصور على الإصلاح. أما التفرقة موقوفة على الإذن».[3]
می فرمایند: فرع: اگر حَکمین مشخص شدند و در حال اصلاح بین زوجین باشند و زوجین هم به سفر رفتند یا یکی از آنها به سفر رفتند، بعضی گفته اند که حکم حَکمین در غیاب زوجین مجزی نیست، چون در این صورت حَکم برای غایب هستند که صحیح نیست. اما اگر گفته شود که حکم حَکمین در صورت غیبت زوجین مجزی است، خوب است. چون حکم حَکَین مقید به اصلاح است و بودن یا نبودن آنها در اصلاح فرق ندارد اما اگر قرار شد حکم به تفرقه کنند، متوقف بر اذن زوجین است.
طبق آنچه که ایضاح نقل کرده، قواعد هم تقریبا مثل شرایع است که می فرمایند:
«ویلزم الحکم بالصلح وإن کان أحد الزوجین غایبا».[4]

می فرمایند: اگر حکمین اتفاق بر صلح کردند، صلح واقع می شود اگر چه یکی زوجین حضور نداشته باشند.



اصول




موضوع:حجیت ظن/حجیت ظواهر/کتاب فصل الخطاب
بحث در کتاب فصل الخاطب بود اصل کتاب را در جلسه قبل مورد بررسی قرار دادیم.
اما نظر علماء شیعه در مورد این کتاب و قصد نوشتن مرحوم حاجی نوری از نوشتن این کتاب
مشهور بین علماء شیعه این است که آنچه در این کتاب نوشته شده است مخدوش می باشد و قبلا هم به بعضی از این علماء اشاره شد و مشهور یا قریب به اتفاق بین علماء این است که هدف حاجی نوری از نوشتن این کتاب اثبات تحریف قرآن بوده است و بعد از نوشتن این کتاب، علماء بزرگی از شیعه در رد این کتاب، کتابهایی نوشته اند اولین کسی که در رد این کتاب، کتابی نوشته است مرحوم شیخ محمود تهرانی مشهور به معرب می باشد که کتاب کشف الارتیاب عن تحریف الکتاب را نوشته است و بعد از اتمام، این کتاب را به نزد استاد حاجی نوری، مجدد شیرازی(صاحب فتوای تحریم تنباکو) فرستاد و ایشان هم این کتاب را به نزد حاجی نوری فرستادند.
بعد از ایشان هم کتب دیگری در رد فصل الخطاب نوشته شده است و شاید آخرین فردی که از علماء شیعه در رد فصل الخطاب کتاب نوشته است علامه سید مرتضی عسکری می باشد ایشان بسیار عالی وارد این بحث شده است و کلی گویی نکرده است بلکه تک تک روایات را مورد برسی قرار داده است هم سندا و هم دلالة
ایشان در کتابی به نام دراسة ادلة الباب الحادی عشر که در رد باب یازدهم این کتاب نوشته است هم به رد بر حاجی نوری و هم رد استاد الاهی ظهیر نویسنده کتاب الشیعه و القرآن از اهل سنت -که تمام آنچه را که بر شیعه اشکال کرده است همه را از کتاب فصل الخطاب استفاده کرده است- پرداخته است.
نصه:
«ان الشیخ النوری، حیث کان بصدد اثبات مظعونه لم یات من الروایات و الاقوال الا بمقدار ما یفیده و قد تکون فی نفس الروایات التی اوردها حتی روایات امثال سیارین اشیاء علی خلاف ما اراده کما بیّناها».[1]
می فرمایند مرحوم حاجی نوری چون در صدد اثبات تحریف قرآن بوده است در نقل روایات، اکتفا کرده است به روایاتی که مفید تحریف قرآن می باشند حتی در نقل روایات، اغلب روایاتش به روایات سیارین که از غالین بوده است و روایاتش مرسله می باشد بر می گردد مرحوم حاجی نوری از این فرد هم که روایت نقل می کند به مقداری از وی نقل کرده است که دلالت بر تحریف قرآن می باشد و آن قسمت از روایت که مخالف تحریف قرآن بوده است را نقل نکرده است.
علامه عسکری در کتاب القرآن الکریم و روایات المدرستیننیز می فرمایند:
«و لم یکن الشیخ النوری الوحید ممن شُوّش فکره من تلک الاحادیث بل سبقه الی ذلک علماء مدرسة الخلفاء و قالوا بالتحریف و لکنّه بدّلوا اسم التحریف و سمّوه باسم نسخ و الانساه او باسماء اخری».[2]
می فرمایند حاجی نوری تنها کسی نیست که نسبت به این احادیث فکرش مشوش شده است  و از این روایات اشتباه برداشت کرده است بلکه قبل از ایشان علماء اهل سنت این حرفها را زده اند و قائل به تحریف شده اند لکن علماء اهل سنت اسمش را تحریف نگذاشته اند بلکه اسمش را نسخ و انساه گذاشته اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.