کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ92/09/09


موضوع:نظر سوم/ شقاق/ مخاطب «فابعثوا»
بحث در موضوع پنجم بود که چه کسی باید حَکَم را تعیین کند.


  

گفتیم چند قول است، یک قول این بود که حاکم باید این کار را کند. و جواهر هم دلیلی برای این قول ذکر کرد، بعد ایشان فرمود که بعضی از تفاسیر مثل مجمع البیان نیز این قول را می گویند.
عبارت مجمع البیان این است:
«و اختلف فی المخاطب بانفاذ الحکمین من هو فقیل هو السلطان الذی یترافع الزوجان الیه عن سعید بن جبیر والضحاک و اکثر الفقهاء و ه الظاهر فی الاخبار عن الصادقین علیهم السلام و قیل انه الزوجان و اهل الزوجین».[1]
می فرمایند: اگر اختلاف شد که چه کسی باید حَکم را نقل کند، دو قول مطرح است:
1-حاکم باید حَکَم را معین کند که اکثر فقهاء قائل به آن شده اند و این از ظاهر اخبار شیعه هم برداشت می شود.
2- بستگان زوجین باید حَکَم را معین کنند.
فخر رازی در کتاب تفسیر کبیر می فرماید:
«قَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ هُوَ الْإِمَامُ أَوْ مَنْ یَلِی مَنْ قِبَلَهُ، وَذَلِکَ لِأَنَّ تَنْفِیذَ الْأَحْکَامِ الشَّرْعِیَّةِ إِلَیْهِ، وَقَالَ آخَرُونَ: الْمُرَادُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْ صَالِحِی الأمة وذلک لأن قوله: خِفْتُمْ خطاب للجمیع وَلَیْسَ حَمْلُهُ عَلَى الْبَعْضِ أَوْلَى مِنْ حَمْلِهِ عَلَى الْبَقِیَّةِ، فَوَجَبَ حَمْلُهُ عَلَى الْکُلِّ، فَعَلَى هَذَا یَجِبُ أَنْ یَکُونَ قَوْلُهُ: وَإِنْ خِفْتُمْ خِطَابًا لِجَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ. ثُمَّ قَالَ فَابْعَثُوا فَوَجَبَ أَنْ یَکُونَ هَذَا أَمْرًا لِآحَادِ الْأُمَّةِ بِهَذَا الْمَعْنَى، فَثَبَتَ أَنَّهُ سَوَاءٌ وُجِدَ الْإِمَامُ أَوْ لَمْ یُوجَدْ، فَلِلصَّالِحِینَ أَنْ یَبْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا لِلْإِصْلَاحِ. وَأَیْضًا فَهَذَا یَجْرِی مَجْرَى دَفْعِ الضَّرَرِ، وَلِکُلِّ أَحَدٍ أَنْ یَقُومَ بِهِ».[2]
می فرمایند: بعضی گفته اند حَکَمین به وسیله امام یا نائب او معین می شود چون احکام شرعیه به دست حاکم و امام است و او باید حَکَم را معین کند. بعضی دیگر گفته اند: مخاطب «فابعثوا» هر مسلمانی است که صلاحیت داشته باشد حَکَم را معین کند. چون «خفتم» که در آیه آمده است، ضمیر جمع دارد و معین نشده که مخاطب کدام دسته از مسلمانان هستند و اگر بخواهیم هر کدام را معین کنیم، ترجیح بلامرجح است اما کسانی که اهلیت این انتخاب حَکَم را نداشته باشند، با حکم عقل خارج هستند. پس مخاطب همه مردم هستند. پس کلام خداوند که فرمودند «فابعثوا» مخاطب این امر همه مردم هستند. پس فرق ندارد که حاکم و امام باشد یا نباشد. و دلیل دیگر این قول این است که شقاقی که بین این خانواده مسلمان واقع شده است، نوعی ضرر است و دفع ضرر بر همه واجب است این ضرر را دفع کنند.
از این بیان فخر رازی دو قول در مساله استفاده می شود: مخاطب شخص حاکم است و یا اینکه مخاطب همه مومنین هستند.
قول دوم: مخاطب «فابعثوا» مرد و زن هستند
حال اگر مرد و زن حَکَم معین نکردند، به حاکم مراجعه می شود.
جواهر[3] این قول را به کتاب نافع محقق حلی و به صدوقین نسبت می دهد و برای این قول به کلامی از فقه الرضا تمسک کرده است:
«یَخْتَارُ الرَّجُلُ‏ رَجُلًا وَ المَرْأَةُ تَخْتَارُ رَجُلا آخر».[4]
می فرمایند: مرد یک حَکَم انتخاب می کند و زن حَکَم دیگر.
کشف اللثام هم همین قول را ذکر کرده است.
همچنین بعضی از روایات دال بر این است.
منها: روایت سماعه که قبلا بیان شده است:
عن سماعة قال: «سألت أبا عبدالله ( علیه السلام ) عن قول الله عز وجل : ( فابعثوا حکما من أهله وحکما من أهلها )، أرأیت ان استأذن الحکمان فقالا للرجل والمرأة : ألیس قد جعلتما أمرکما إلینا فی الاصلاح والتفریق ؟ فقال الرجل و المرأة : نعم...».[5]
سماعه می گوید از امام صادق سوال کردم درباره «فابعثوا...» که اگر حَکَمین به زن و مرد بگویند آیا شما ما را برای اصلاح و تفریق بین خودتان انتخاب کرده اید؟ بعد آنها بگویند بله....
از این حدیث استفاده می شود که مرد و زن حَکمین را تعیین می کند چون زن و مرد می گویند ما شما را تعیین کرده ایم.
جواهر بر این قول دوم (مخاطب زوجین باشند) این گونه اشکال می کنند:
«وفیه أنه مناف لاختلاف الضمیرین بالغیبة والحضور والتثنیة والجمع، ولیس المقام مقام التفات، على أن المأمور بالبعث الخائف من شقاقهما، وهو غیرهما، والانسان لا یبعث أحدا إلى نفسه،».[6]
می فرمایند: این قول که مخاطب زن و مرد باشند، صحیح نیست، زیرا:
1-این قول مخالف ضمائر موجود در آیه است چون در بعضی جاها ضمیر جمع و حاضر است و در بعضی تثنیه و غائب است و بعضی هم مفرد و غائب است، و از این اختلاف بین ضمائر استفاده می شود که مخاطب زن و مرد نیستند.
2- اگر مخاطب زوجین باشند، معنا این می شود که اگر خودتان از شقاق بین خودتان ترسیدید، حَکم معین کردید، و این صحیح نیست چون ترس برای غیر است.
توضیح کلام جواهر مبتنی بر مقدمه ای از مطول است که جلسه آینده ذکر می شود.



اصول




موضوع:حجیت ظن/حجیت ظواهر/کلام مرحوم آخوند در مورد تحریف قرآن
بحث در  کلام مرحوم آخوند در خصوص تحریف قرآن بود.
ایشان نسبت به صغری فرمودند بعید نیست که تحریف در قرآن واقع شده باشد که ما بر این کلام اشکال کردیم.
اما کبری یعنی بر فرض اینکه در قرآن تحریف واقع شده باشد آیا این تحریف مانع عمل به ظواهر آیات قرآن می باشد یا نه؟
مرحوم آخوند می فرمایند ما بحث را در این زمینه در دو مقام قرار می دهیم یکی اینکه احتمال بدهیم تحریفی که واقع شده است به منزله قرینه متصله بوده است و اخری به منزله قرینه منفصله بوده است اگر احتمال اول باشد در این صورت تحریف مانع عمل به ظاهر قرآن می شود زیرا با این احتمال ظهور آن آیه مخدوش می شود.
نصه:
«نعم لو کان الخلل المحتمل فیه أو فی غیره بما اتصل به ، لأخل بحجیته ؛ لعدم انعقاد ظهور له حینئذ ، وأنّ انعقد له الظهور لولا اتصاله».[1]
می فرمایند اگر در قرآن و یا غیر آن خلل چیزی باشد که متصل به آیه بوده است این تحریف مضر به حجیت آیه می باشد زیرا با این احتمال، ظهوری برای این آیه باقی نمی ماند.
اما اگر تحریف به منزله قرینه منفصله باشد در این صورت این تحریف مضر به اخذ به ظاهر قرآن نیست به دو دلیل.
دلیل اول:
نصه:
«لعدم العلم بوقوع خلل فیها بذلک أصلاً».[2]
می فرمایند این احتمال مضر نیست زیرا برای ما معلوم نیست که آنچه تحریف شده است مضر به معنای آیه باشد.
مرحوم آقا ضیاء در نهایة [3]بیانی دارند که در توضیح عبارت کفایه مفید است.
ایشان می فرمایند زیرا احتمال می دهیم آنچه ساقط شده است جمله مستقلی بوده است و ارتباطی به آیه قبل یا بعدش نداشته است و فعلا آیه مورد نظر ما ظهوری دارد و ما می توانیم به آن عمل کنیم.
دلیل دوم صاحب کفایه:
نصه:
«ولو سلّم ، فلا علم بوقوعه فی آیات الأحکام».[4]
می فرمایند بر فرض اینکه قبول کنیم که در این فرض هم تحریف مضر به ظاهر قرآن می باشد باز هم می گوییم این تحریف مضر نیست زیرا آنچه مورد ابتلای ما می باشد و به دنبال حجیت آن هستیم آیات الاحکام می باشد و معلوم نیست که تحریف در آیات الاحکام صورت گرفته باشد بلکه احتمال داده می شود که تحریف در غیر آیات الاحکام صورت گفته باشد.
ان قلت:
ما علم اجمالی داریم که تحریف در ظواهر آیات صورت گرفته است یا در آیات الاحکام و یادر غیر آیات الاحکام و علم اجمالی منجز تکلیف می باشد و باید بر طبق آن عمل شود لذا نمی توان به ظاهر آیات الاحکام عمل کرد.
قلت:
در بحث علم اجمالی ثابت شد که علم اجمالی زمانی علت تامه یا مقتضی است که در همه اطراف اثر داشته باشد اما اگر در بعضی از افراد اثری نداشته باشد مثل اینکه بعضی از افراد محل ابتلاء نباشند این علم اجمالی موثر نیست و در ما نحن فیه نیز اینگونه است زیرا علم اجمالی در غیر آیات الاحکام موثر نیست.
و فیه:
جمیع آیات قرآن محل ابتلاء ما می باشد چه آیات الاحکام و غیرش و همه ی آیات ظاهر، برای ما حجت می باشند الا اینکه معنای حجیت، در آیات الاحکام که می گوییم بر ما حجت هستند  این است که باید در خارج طبق آنها عمل کنیم و معنای حجیت در غیر آیات الاحکام این است که باید بر طبق ظاهر این آیات اعتقاد داشته باشیم و آثار این اعتقاد در خارج ظهور پیدا کند.[5]

بیان مرحوم شیخ:
مرحوم شیخ در رسائل[6] و مرحوم امام در انوار[7] نیز تفصیل مرحوم آخوند را ذکر کرده اند و قهرا اشکالی که بر کلام مرحوم آخوند بیان شد بر بیان مرحوم شیخ و حضرت امام نیز جاری است.
مصباح[8] و مبانی الاستنباط[9] و دراسات[10] و منتقی الاصول[11] به شکل دیگری از احتمال تحریف و کبری جواب داده اند.
عبارت منتقی الاصول
«هذا، مع ما ذکره غیر صاحب الکفایة من: ان تقریر الائمة (علیهم السلام) للقرآن الذی بایدینا بالارجاع إلیه واستحباب القراءة فیه واحترامه وغیر ذلک من احکام القرآن الکثیرة یکفی فی جواز العمل بظواهره، سواء التزم بالتحریف أم لم یلتزم، فاحتمال التحریف أو العلم به لا ینفع فی منع حجیة ظواهر القرآن بعد کل ما ذکر مما عرفت. فالتفت».
می فرمایند ائمه به عناوین مختلف در موارد متعدد شیعیان را امر کرده اند به قرآنی که الان در اختیار شماست عمل کنید یا فرموده اند که قرائتش مستحب است یا بدون وضو به آیات قرآن دست نزنید این نشان می دهد که ائمه علیهم السلام این قرآن را برای ما حجت می دانند ولو که تحریف شده باشد.
در ادامه می فرمایند:
اینکه احتمال دهیم قرآن تحریف شده است یا علم داشته باشیم این علم و احتمال مانع عمل به قرآن نیست زیرا ائمه با ارجاع به قرآن، حجیت این آیات را برای اثبات کرده اند.
اقول:
علاوه بر آنچه نقل شد اگر تحریفی در قرآن واقع شده باشد طبعا در صدر اسلام صورت گرفته است زیرا بعد از نشر قرآن در زمان عثمان کسی مدعی نیست که کم یا زیادی در قرآن صورت گرفته باشد و ارجاع به قرآن در زمان صادقین علیهم السلام صورت گرفته است لذا قطعا این قرآن برای ما حجت است.
مختار ما این شد که اولا تحریف لفظی در قرآن صورت نگرفته است اگر چه تحریف معنوی در قرآن قطعا صورت گرفته است و بر فرض اینکه تحریف در قرآن صورت گرفته باشد ضرری به حجیت ظواهر قرآن ندارد و ادله اخباریین بر نفی حجیت ظواهر قرآن نیز مردود می باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.