کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ93/01/23


موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ سوراخ کردن گوش و عقیقه
بحث در ختان و خفض بود.


  

معلوم شد که مختار ما این است که خفض جواری، مثل ختان پسر موجب سلامتی جاریه است و در حُسن صورت جاریه موثر است و موجب زیادی لذت زوج در هنگام مقاربت خواهد شد.
همچنین معلوم شد که اگر خفض کمتر باشد، این آثار در او بیشتر خواهد بود، یعنی صورت زن زیباتر خواهد بود.
همچنین مختار ما این شد که خفض مستحب است، هم قبل از بلوغ و هم بعد از بلوغ، بر عکس ختان که قبل از بلوغ مستحب و بعد از بلوغ واجب بود.
همچنین معلوم شد که افضل این است که خفض در سن هفت سالگی دختر باشد و اگر زن کافر مسلمان شد، برای او خفض مستحب است، اگرچه اسلام او بعد از بلوغ باشد.
تمام این حرفها هم از روایات استفاده می شود و هم از لغت.

تذنیب:
صاحب جواهر می فرماید:  «هذا و یستحب الدعاء عند ختان الولد بما فی خبر مرازم بن حکیم عن الصادق علیه السلام: (فِی الصَّبِیِّ إِذَا خُتِنَ قَالَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ هَذِهِ سُنَّتُکَ وَ سُنَّةُ نَبِیِّکَ ص... اللَّهُمَّ فَطَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ زِدْ فِی عُمُرِهِ- وَ ادْفَعِ الْآفَاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَ الْأَوْجَاعَ عَنْ جِسْمِهِ- وَ زِدْهُ مِنَ الْغِنَى وَ ادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا نَعْلَمُ)[1]».[2]
می فرمایند: مستحب است موقع ختنه پسر این دعایی که در روایت آمده خوانده شود، حدیث این است: راوی از امام صادق نقل می کند: حضرت در وقت ختنه پسر، ختنه کننده بگوید، خدایا این سنت تو است، و من این کار را می کنم چون تو امر کرده ای، خدایا این بچه را از ذنوب حفظ کن و عمر او را زیاد کن و مریضی را از او دور کن و برای او بی نیازی قرار بده و او را فقیر نکن، تو خود عالم هستی و ما نمی دانیم.
این حدیث همان، معانی است که ما از لغت و حدیث گفتیم.

مستحب سوم در روز هفتم: سوراخ کردن گوش
یکی از مستحباتی که برای لواحق احکام ولادت در روز هفتم واقع شده است، سوراخ کردن گوش بچه است.
شرایع هم در عبارتی که قبلا ذکر کردیم، به این مطلب اشاره کرد که در 18/12/92 ذکر کردیم.
جواهر نسبت به این مطلب می فرماید: «و أما ثقب الأذن فلا خلاف أجده فی استحبابه، بل الإجماع بقسمیه علیه مضافا إلى السیرة المستمرة و إلى النصوص... و أما ثقب الأذن فلا خلاف أجده فی استحبابه، بل الإجماع بقسمیه علیه مضافا إلى السیرة المستمرة و إلى النصوص...».[3]
می فرمایند: نسبت به سوراخ کردن گوش، علمای شیعه با آن مخالف نکرده اند بلکه هم اجماع محصل و منقول بر این مطلب داریم، همچنین سیره مستمره هم این کار بوده است و همچنین روایات دال بر این است. و اشکال عامه که می گویند بچه اذیت می شود، اجتهاد در مقابل نص است.

از جمله این روایات:
منها: عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: إِنَّ ثَقْبَ أُذُنِ الْغُلَامِ مِنَ السُّنَّةِ وَ خِتَانَهُ‏ لِسَبْعَةِ أَیَّامٍ مِنَ السُّنَّةِ».[4]
راوی می گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: سوراخ کردن گوش بچه از سنت است و ختنه کردن او در روز هفتم ولادت هم از سنت است.
منها: ِ عَنِ السَّکُونِیِّ قَالَ: «قَالَ النَّبِیُّ ص‏ یَا فَاطِمَةُ اثْقُبِی أُذُنَیِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع خِلَافاً لِلْیَهُود».[5]
راوی می گوید: پیامبر فرمودند: ای فاطمه دو گوش امام حسن و امام حسین را سوراخ کن، به خلاف یهود که این کار را نمی کردند.
و روایات دیگری که به این مضمون است.

در بعضی از روایات آمده است که جبرئیل به پیامبر عرض کرد که به حضرت زهرا بگو که دو گوش حسنین را سوراخ کند به این ترتیب:
امر جبرئیل رسول الله ص بثقب شمحة اذن الیمنی من الحسنین علیهما لاسلام و علی اذنهما الْیُسْرَى فِی أَعْلَى الْأُذُنِ فَالْقُرْطُ فِی الْیُمْنَى وَ الشَّنْفُ فِی الْیُسْرَى.[6]
جبرئیل به پیامبر عرض کرد که دستور بدهید هر دو گوش حسنین را سوراخ کنند، در گوش راست، پایین گوش سوراخ شود و در گوش چپ بالای گوش سوراخ شود و بعد از سوراخ شدن، در گوش راست چیزی به نام قرط قرار دهند و در گوش چپ، شنف قرار دهند.

لسان العرب این گونه معنا می کند: الشنف: حلی یلبس فی اعلی الاذن، و الذی یلبس فی اسفلها، القرط.
شنف چیزی است که در بالای گوش آویزان می شود و زیوری که در پایین گوش آویخته می شود، قرط نام دارد.
پس یکی از مستحبات روز هفتم، سوراخ کردن گوش فرزند است.
مختار ما این است که سوراخ کردن گوش دختر و پسر مستحب است.



اصول



موضوع: حجیت ظن/خبر واحد/ادله حجیت خبر واحد
مشخص شد که مرحوم آخوند در ارتباط با کلام مرحوم شیخ فرمودند که آیه نبا مفهوم ندارد، دو مطلب را بیان کردند
1-مفهوم دارد زیرا محقق الموضوع نیست.
2-بر فرض اینکه محقق الموضوع باشد باز هم مفهوم دارد زیرا حصر از آن فهمیده می شود.
بر کلام مرحوم آخوند اشکال شده است که بیان شد کما اینکه آقای خوئی[1] و آقا ضیاء[2] هم بر این کلام اشکال کرده اند بانیکه آیه نبا محققة الموضوع می باشد کما عن الشیخ

بیان مطلب:
در قضیه شرطیه جزا توقف بر شرط دارد چه این توقف عقلی باشد یا مولوی و شرعی باشد چه شرط یک امر باشد و مرکب نباشد یا مرکب از دو بخش باشد حال اگر توقف عقلی باشد شرطیه محققة الموضوع می باشد و از قبل مولی نسبت به این شرطیه بیانی رسید و امری صورت گرفت ارشادی است و اگر توقف مولوی و تعبدی باشد محققة الموضوع نیست.
جائی که توقف عقلی باشد و شرط هم امری واحد باشد مانند ان رزقت ولدا فاختنه و جائی که شرط امر واحد نباشد و هر دو جزئش هم عقلی باشد مثل ان رزقت مولودا و کان ذکرا فاختنه جائی که توقف شرعی و مولوی باشد و شرط هم امر واحد باشد مانند ان جائک زید فاکرمه و جائی که توقف شرعی و شرط متعدد باشد مانند ان جائک زید و سلم علیه فاکرمه
اما اگر شرط مرکب از دو امر باشد ولی توقف تالی بر یکی عقلی و بر دیگری شرعی باشد در این صورت این قضیه شرطیه نسبت به بخشی که عقلی است محققة الموضوع می باشد و مفهوم ندارد اما نسبت به بخشی که شرعی است مفهوم دارد.
و آیه نبا از این قسم می باشد تالی تبین و شرط از دو امر تشکیل شده است یکی نبا و دیگر کسی که خبر آورده است فاسق باشد، توقف تبین بر نبا عقلی است اما توقف تبین بر جائی فاسق عقلی نیست زیرا اگر جائی عادل هم باشد ممکن است تبین واجب باشد و مفهومش این می شود که اگر جائی فاسق نبود تبین واجب نیست لذا این آیه دلیل بر حجیت خبر واحد می باشد.

صاحب منتقی بر کلام مصباح و آقا ضیاء اشکال کرده است حاصل اشکالشان این است که کلام مصباح مستلزم امر محالی است که مورد قبول خودشان هم نیست لازمه تقسیم به دو بخش استعمال لفظ واحد در اکثر از معنای واحد می باشد.

توضیح ذلک:
موضوع تارة صلاحیت دارد که دو حالت بر آن وارد شود مثل زید نسبت به مجیء و عدم مجیء که زید ممکن است بیاید و ممکن است نیاید و گاهی این صلاحیت و قابلیت در موضوع وجود ندارد و قابلیت فقط یک حالت را دارد در این مورد می گوییم موضوع قابل انقسام به این دو حالت نیست بلکه موضوع ما مردد بین دو حالت می باشد مثل شبهی که در دور می آید و نمی دانیم زید است یا عمر است و مولی می گوید ان کان الشبه زیدا فاکرمه این شبه که موضوع ما می باشد قابل تقسیم به زید و عمر نیست بلکه مردد بین زید و عمر می باشد بعد از مشخص شدن این مطلب لازمه تقسیم شما این است که ان شرطیه در هر دو معنا استعمال شده باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.