روایاتی درباره نام گذاری فرزندان بیان شد.
حاصل روایات این است که تعیین اسم خوب برای فرزند مستحب است و کاری نیکو است و این تعیین اسم خوب، اولین حقی است که فرزند به گردن والدین دارد و از نظر روایات گذاشتن اسم بد برای فرزندان، مذموم و قبیح بود.
7- فرمود که خدا لعنت کند پدر و مادری را که با رفتارشان کاری کنند که فرزندشان عاق آنها شود، و بعد فرمودند که اگر فرزندی عاق پدر و مادر شد، همان آثار بدی که برای فرزند است برای پدر و مادر هم است. 13/12/92
اصول
موضوع:
حجیت ظن/خبر واحد/ادله مانعین حجیت خبر واحد
بحث در اشکال مرحوم شیخ بر استدلال به
روایات طرح بر عدم حجیت خبر واحد بود خلاصه اشکال این شد که
استدلال شما به روایات طرح زمانی صحیح است که مراد از مخالفت
این دسته از روایات، مخالفت به تباین جزئی و عموم و خصوص
مطلق باشد اما اگر مراد تباین کلی یا من وجه باشد استدلال
ناتمام است و به عبارت دیگر اگر مخالفت در روایت، مخالفتی باشد
که قابل جمع با آیات باشد استدلال شما تمام است اما اگر مخالفتی باشد
که قابل جمع نیست استدلال ناتمام است و ظاهر این است که مراد از
مخالفت در این روایت، مخالفتی است که قابل جمع نیست که دو
مصداق داشت؛ تباین کلی، عموم و خصوص من وجه.
نتیجه اینکه آنچه در روایات خارجا
وجود دارد عبارت است از مخالفتی که قابل جمع است و مخالفتی که در
روایات طرح است و شما به آن استناد کرده اید مخالفتی است که قابل
جمع نباشد زیرا به مخالفتی که قابل جمع باشد مخالفت اطلاق نمی
شود پس استدلال به این روایات صحیح نیست.
قلت:
مراد از مخالفت در این روایات، همان
مخالفتی است که قابل جمع باشد(عام وخاص مطلق) و شما هم قبول دارید که
چنین مخالفتی در روایات به نسبه با آیات قرآن زیاد
می باشد در نتیجه استدلال تمام است جهت اینکه می
گوییم مراد، مخالفتی است که قابل جمع باشد این است که
کسانی که می خواهند حدیثی جعل کنند می دانند
باید حدیثی جعل کنند که برای مردم قابل قبول باشد و حدیثی
که برای مردم قابل قبول نباشد جعل نمی کنند و آنچه جاعلین آن را
جعل می کنند و مورد قبول مردم واقع می شود جائی است که مخالفت
به نحو عموم و خصوص مطلق می باشد بنابر این مراد از مخالفت در
روایات طرح، مخالفت جزئی- عام و خاص مطلق- می باشد و با توجه به
این مطلب، روایات زیادی با آیات قرآن مخالف
می باشند.
حال جای این سوال پیش می
آید که با کثرت این روایات چرا امر به طرح این
روایات شده است؟
جواب:
باید این روایات را اینگونه معنا کرد که روایات را
به آیات عرضه کنید و روایتی که مشکوک الصدور بود و
شاهدی از کتاب و سنت برایش پیدا نشد به آن عمل نکنید و
خبر واحدی که محل بحث است صدورش از ائمه مشکوک است و شما می
خواهید با ادله حجیت خبر واحد صدورش را ثابت کنید و وقتی
صدروش مشکوک بود این روایات می گوید مخالف با کتاب و سنت
را طرح کنید یعنی می گوید خبری که مشکوک
الصدور است و شاهدی از کتاب و نست ندارد به آن عمل نکیند پس استدلال
به این طائفه از روایات -و خبر واحد هم از مخالف است- صحیح است.
مرحوم شیخ در رسائل شاهدی برای
اینکه مراد از مخالف در این روایات، عموم و خصوص مطلق می
باشد بیان کرده است حیث قال:
«و یشیر الی ما ذکرنا
ان المقصود من عرض الخبر علی الکتاب والسنة هو فی غیر معلوم الصدور -: تعلیل
العرض فی بعض الأخبار بوجود الأخبار المکذوبة فی أخبار الإمامیة».[1]
می فرمایند اشاره دارد به آنچه ما
گفتیم -باینکه مقصود از عرض روایات به کتاب و سنت همه اخبار
نیست بلکه اخباری است که معلوم الصدور نباشد – علتی است که
برای عرضه کتاب وسنت بیان شده است و آن علت این است که ائمه
فرمودند: روایات را عرضه کنید زیرا دشمنان ما اخبار
زیادی به ما نسبت داده اند و وارد احادیث ما کرده اند و
اخباری که وارد روایات شده است معلوم الصدور نیست بلکه مشکوک
الصدور می باشند.
و فیه:
مرحوم آقای خوئی بر کلام مرحوم
شیخ اشکال کرده است باینکه جاعلان مستقیما از امام نقل
نمی کنند زیرا کسی از آنها قبول نمی کند بلکه کار
اینها این است که این روایات را در کتب محدثین
شیعه داخل می کنند از طریق آنها روایات را به امام نسبت
می دهند.
شاهد بر این مطلب این است که
حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت
مغیره را لعن کردند و فرمودند این فرد در کتب اصحاب پدرم روایات
زیادی را وارد کرده است و اضافه کرده است.
نتیجه اینکه این روایات
طرح، ارتباطی به محل بحث ما ندارد زیرا مخالفت در این
روایات به یک معنا می باشد و آنچه در خارج وجود دارد به
معنای دیگری می باشد.
و فیه:
عنایة الاصول بر اشکال مصباح خدشه کرده اند
حیث قال:
« فان الکذاب الّذی یوضع الحدیث لا
إحاطة له حین الوضع بتمام الکتاب من أوله إلى آخره کی لا یوضع ما یخالف نصّ الکتاب...
فحمل تلک الاخبار على المخالف لنصوص الکتاب دون ما یخالف ظواهره مما لا مانع عنه و
لیس حملا لها على النادر أو المعدوم کما لا یخفى».[2]
می فرمایند کذابین به تمام آیات
قرآن احاطه ندارند تا چیزی که تباین کلی با قرآن دارد را
جعل نکنند لذا ممکن است روایاتی که جعل کرده اند تباین
کلی با قرآن داشته باشد.
در ادامه می فرمایند:
با توجه به این مطلب اخبار زیادی
که این جاعلین به ائمه نسبت داده اند تباین کلی با قرآن
دارد و مخالف با نص قرآن می باشد لذا حمل این اخبار بر مخالف با نص
کتاب –نه حمل بر مخالف با ظاهر قرآن- مانعی ندارد و این حمل، حمل
این روایات بر فرد نادر یا معدوم نیست بلکه مصادیق
زیادی در خارج دارد.
حاصل مطلب این است که چاره ای
نیست که مخالفت روایات طرح را حمل بر تباین کلی
کنیم زیرا ما یقین داریم روایات
زیادی که یقین به صدور آنها داریم اخص از
آیات قرآن می باشد لذا مخالفتی که امام امر به طرح آن کرده است
مخالفت به نحو عام و خاص مطلق نیست بلکه مراد مخالف به نحو تباین
می باشد در نتیجه استدلال به روایات طرح برای اثبات
حجیت خبر واحد صحیح نیست.