کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

کانون فرهنگی تبلیغی نیلوفرانه

پایگاه اطلاع رسانی و ارتباطی مبلغان جوان

درس خارج فقه و اصول حضرت استاد آیت الله رضازاده (دامت برکاته)تاریخ92/12/14

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ مستحبات ولادت

بعض روایاتی که درباره نام گذاری فرزند بود بیان شد اما بقیه روایات:

  

منها: الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِیُّ بِإِسْنَادِهِ فِی صَحِیفَةِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنِ النَّبِیِّ ص «قَالَ: إِذَا سَمَّیْتُمُ الْوَلَدَ مُحَمَّداً فَأَکْرِمُوهُ وَ أَوْسِعُوا لَهُ فِی الْمَجْلِسِ وَ لَا تُقَبِّحُوا لَهُ وَجْهاً».[1]
راوی از پیامبر نقل می کند: زمانی که اسم فرزندتان را محمد گذاشتید، او را اکرامش کنید و در مجلس جای نشستن به او بدهید و چشمتان که به او افتاد با صورت باز با او مواجهه کنید.
این روایت دال بر این است که این اسم مبارک است و همه باید برای او ارزش قائل باشند.
منها: أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی عُدَّةِ الدَّاعِی «قَالَ: قَالَ الرِّضَا ع‏ الْبَیْتُ الَّذِی فِیهِ مُحَمَّدٌ یُصْبِحُ أَهْلُهُ بِخَیْرٍ وَ یُمْسُونَ بِخَیْرٍ».[2]
راوی می گوید امام رضا فرمودند: خانه ای که در آن فردی به اسم محمد باشد، اهل این خانه هم صبح با خیر و نیکی می کند و هم شب با خیر و نیکی می خوابند.
منها: عَنِ الْعَطَّافِیِ‏ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ «قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ- نَادَى مُنَادٍ أَلَا لِیَقُمْ کُلُّ مَنِ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ لِکَرَامَةِ سَمِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص».[3]
راوی از امام صادق از اجدادش از ابن عباس نقل می کند: زمانی که در روز قیامت منادی صدا می زند، هر کس اسم او محمد است بلند شود و به بهشت برود. چون پیامبر اکرم نزد خدا دارای کرامت و شخصیت است.
منها: عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَرْزَمِیِّ «قَالَ: اسْتَعْمَلَ مُعَاوِیَةُ مَرْوَانَ بْنَ الْحَکَمِ عَلَى الْمَدِینَةِ- وَ أَمَرَهُ أَنْ یَفْرِضَ لِشَبَابِ قُرَیْشٍ فَفَرَضَ لَهُمْ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع فَأَتَیْتُهُ فَقَالَ مَا اسْمُکَ فَقُلْتُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ- فَقَالَ مَا اسْمُ أَخِیکَ فَقُلْتُ عَلِیٌّ فَقَالَ عَلِیٌّ وَ عَلِیٌّ مَا یُرِیدُ أَبُوکَ أَنْ یَدَعَ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ إِلَّا سَمَّاهُ عَلِیّاً ثُمَّ فَرَضَ لِی فَرَجَعْتُ إِلَى أَبِی فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ وَیْلِی عَلَى ابْنِ الزَّرْقَاءِ دَبَّاغَةِ الْأُدُمِ لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّیَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا عَلِیّاً».[4]
راوی می گوید: معاویه، مروان حکم را به عنوان فرماندار مدینه معین کرد و به او دستور داد که برای جوانهای قریش شهریه ای مخصوص از بیت المال قرار بده، بعد مروان هم این کار را کرد. بعد امام سجاد می گوید من هم رفتم پیش مروان و گفتم حقوق مرا بده او گفت اسم تو چیست گفتم علی بن حسین بعد گفت اسم بردارت چیست؟ گفتم علی است. مروان گفت: هر دوی شما علی هستید، پدرت راضی نشد غیر علی فرزندش باشد و حقوق مرا داد. بعد نزد امام حسین آمدم و قضیه را تعریف کردم و امام حسین فرمودند: وای بر مروان، اگر من 100 پسر داشته باشم، دوست دارم اسم همه آنها علی باشد.
منها: عَلِیِّ بْنِ عَطِیَّةَ «قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِعَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ أَعْیَنَ- کَیْفَ سَمَّیْتَ ابْنَکَ ضُرَیْساً- قَالَ کَیْفَ سَمَّاکَ أَبُوکَ جَعْفَراً قَالَ إِنَّ جَعْفَراً نَهَرٌ فِی الْجَنَّةِ وَ ضُرَیْسٌ اسْمُ شَیْطَانٍ».[5]
راوی می گوید امام صادق به عبدالملک فرمودند: چرا اسم پسرت را ضریس گذاشته ای؟ عبدالملک گفت: چرا پدر تو اسمت را جعفر قرار داد؟ حضرت فرمودند: جعفر اسم نهری در بهشت است، اما ضریس اسم یک شیطان است.
از این روایت فهمیدمه می شود که اسامی باید با اسامی خوب مثل بهشت و ... باشد.
منها: زُرَارَةَ «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏ إِنَّ رَجُلًا کَانَ یَغْشَى عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع- وَ کَانَ یُکَنَّى أَبَا مُرَّةَ فَکَانَ إِذَا اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ یَقُولُ أَبُو مُرَّةَ بِالْبَابِ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع- بِاللَّهِ إِذَا جِئْتَ (إِلَیَّ ثَانِیاً) فَلَا تَقُولَنَّ أَبُو مُرَّةَ».[6]
زراره می گوید از امام باقر شنیدیم: مردی بود که خیلی نزد پدرم امام سجاد می آمد و کنیه او ابامرّه بود. وقتی که او می خواست اجازه ورود به خانه بگیرد می گفت  ابومره جلوی در است. پدرم یک روز به او فرمودند: از این به بعد هر وقت آمدی نگو ابو مره آمده است تو چیز دیگری بگو.
از روایت فهمیده می شود که این اسم آنقدر بد است که حضرت حاضر نبودند این اسم را بشنوند.
منها: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: لَا یُولَدُ لَنَا وَلَدٌ إِلَّا سَمَّیْنَاهُ مُحَمَّداً فَإِذَا مَضَى لَنَا سَبْعَةُ أَیَّامٍ فَإِنْ شِئْنَا غَیَّرْنَا وَ إِلَّا تَرَکْنَا».[7]
محمد بن یعقوب از امام صادق نقل می کند: حضرت فرمودند هیچ فرزندی برای ما خانواده به دنیا نمی آید الا اینکه اسم او را تا هفت روز محمد قرار می دهیم، بعد از هفت روز اگر خواستیم اسم او را عوض می کنیم و اگر نخواستیم همان اسم را می گذاشتیم.

از روایت معلوم می شود که در همین هفت روز اثر اسم محمد بر روی بچه ظاهر می شود که این سیره را داشته اند.




اصول



موضوع: حجیت ظن/خبر واحد/ادله مانعین حجیت خبر واحد
خلاصه مطالبی که بیان شد این است که استدلال به آیات برای نفی حجیت خبر واحد صحیح نبود یا بخاطر اینکه این آیات ارشاد به حکم عقل است چرا که عقل می گوید تحصیل مومن از عقاب لازم است و این اختصاص به امور اعتقادیه دارد و خبر واحد در خصوص احکام فرعیه می باشد و یا بخاطر اینکه ادله حجیت خبر واحد بر این آیات مقدم است یا از باب تخصیص یا حکومت یا ورود علی المبانی فی حجیة خبر الواحد ویا بخاطر اینکه بین این آیات و ادله حجیت خبر تنافی وجود ندارد زیرا محقق عراقی فرمودند آیات ناهیه در مقام نفی اقتضاء حجیت در ظن من حیث ذاته می باشند در مقابل علم که ذاتش اقتضاء حجیت را دارد اما ادله حجیت خبر ناظر به این است که خبر واحد بوسیله دلیل خارجی حجیت شده است نه بخاطر اقتضای خودش لذا نتیجه این شد که تمسک به آیات بر عدم حجیت خبر واحد ناتمام است.
اما الروایات
این روایات دو طائفه می باشند:
طائفه اول: روایاتی که می فرمایند خبری که مخالف کتاب و سنت می باشند آنها را طرح کنید و به دیوار بزنید.
منها: روایة « هشام بن الحکم وغیره، عن أبی عبدالله ( علیه السلام )، قال : خطب النبی ( صلى الله علیه وآله ) بمنى، فقال : أیها الناس ! ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله فأنا قلته، وما جاءکم یخالف کتاب الله فلم أقله».[1]و مبانی[2] صحیح.
حضرت می فرمایند اگر حدیثی از من به شما رسید اگر موافق قرآن بود آن را گفته ام اما اگر چیزی از من نقل شد که مخالف قرآن بود من آن را نگفته ام.
طائفه دوم: روایاتی که مفادشان این است که اگر خبری یک شاهد یا دو شاهد از کتاب و سنت بر آن وجود ندارد آن را رد کنید و به آن عمل نکیند مرحوم آقای خوئی فرموده است این روایات تواتر اجمالی دارد[3].
منها: «ما عن عبدالله ابن أبی یعفور فی هذا المجلس، قال : سألت أبا عبدالله ( علیه السلام ) عن اختلاف الحدیث، یرویه من نثق به، ومنهم من لا نثق به، قال : إذا ورد علیکم حدیث فوجدتم له شاهدا من کتاب الله أو من قول رسول الله ( صلى الله علیه وآله )، وإلا فالذی جاءکم به أولى به».[4]مبانی[5]صحیح.
راوی می گوید از امام صادق علیه السلام سوال کردم از دو روایتی که دو نفر نقل می کنند به یک راوی اطمینان داریم و به یکی اطمینان نداریم حضرت فرمودند هر کدام از این دو حدیث که شاهدی از کتاب و سنت بر آن وجود دارد به آن عمل کنید و الا به آن عمل نکنید و به خود راوی واگذار کنید.
تقریب استدلال به این روایات
غالب روایاتی آحادی که در دست ما وجود دارد یا مخالف کتاب و سنت می باشند ولو بنحو عموم و خصوص مطلق  و یا شاهدی از کتاب و سنت بر این روایات وجود ندارد زیرا اگر شاهدی وجود داشته باشد به همان شاهد عمل می کنیم و نیازی به خبر واحد نداریم.
مقدمة:
مخالفت به سه شکل متصور است.
1-مخالفت بنحو تباین
2-مخالفت به نحو عموم و خصوص من وجه
3-مخالفت به نحو عموم و خصوص مطلق
اگر چه در جائی که مخالفت به نحو عموم وخصوص مطلق باشد تعبیر به مخالفت مسامحه می باشد زیرا در این صورت بین آنها جمع صورت می گیرد و مخالفت در صورتی است که قابل جمع نباشند.
حال آیاتی که می فرمایند به اخباری که مخالف قرآن می باشند عمل نکنید مراد کدام یک از این سه قسم از مخالفت می باشد؟
ان قلت:
اگر مخالفت به نحو عموم و خصوص مطلق باشد کلام شما صحیح است زیرا روایات زیادی داریم که اخص از آیات قرآن می باشند.
اما اگر مراد از مخالفت، موردی باشد که جمعشان ممکن نیست مانند تباین کلی و عموم و خصوص من وجه در این صورت جائی برای تمسک به این روایات برای اثبات عدم حجیت خبر واحد نیست زیرا ما در بین روایات موردی نداریم که تباین کلی با آیات داشته باشد یا عموم و خصوص من وجه باشد وظاهر این است که مراد از مخالفت در این روایات، مخالفت به نحو تباین کلی و عموم  و خصوص من وجه می باشد و شامل عموم و خصوص مطلق نمی شود زیرا با امکان جمع اصلا به این روایت مخالف گفته نمی شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.