می فرمایند: زیادی بیشتر جایز است و حدی ندارد.
اصول
قبلا
بیان شد که نسبت به آیه نبا در سه مقام بحث می شود
مقام
اول از این جهت بود که از این آیه حجیت خبر عادل
فهمیده می شود یا نه قد تقدم که از سه جهت ممکن است دلالت بر
مقتضی داشته باشد؛ مفهوم وصف، مفهوم شرط، تعلیق و گفتیم که از
حیث مفهوم وصف دلالت ندارد اما از حیث مفهوم شرط دلالت دارد.
اما مقام دوم
بر فرض
اینکه در آیه مقتضی حجیت خبر واحد وجود داشته باشد
آیا مانعی وجود دارد که جلوی این اقتضا را بگیرد؟
مرحوم
آخوند در کفایه می فرمایند:
«و لکنه یشکل بأنه لیس لها هاهنا مفهوم و لو سلم أن أمثالها ظاهرة
فی المفهوم لأن التعلیل بإصابة القوم بالجهالة المشترک بین المفهوم و المنطوق
یکون قرینة على أنه لیس لها مفهوم. و لا یخفى أن الإشکال إنما یبتنی على کون
الجهالة بمعنى عدم العلم مع أن دعوى أنها بمعنى السفاهة و فعل ما لا ینبغی صدوره
من العاقل غیر بعیدة».[1]
می
فرمایند در این آیه مانعی وجود دارد که آن مانع نمی
گذارد از این آیه مفهوم فهمیده شود ولو اینکه در
آیه مقتضی مفهوم وجود داشته باشد و آن مانع علتی است که در
آیه بیان شده است آیه فرموده است اگر فاسق خبر آورد تبین
کنید و در مقام علت فرموده است تبین کنید تا با جهالت و
نادانی با افراد برخورد نکنید این علت نمی گذارد از
این آیه مفهوم فهمیده شود زیرا این علت در مفهوم هم
وجود دارد با توجه به اینکه مراد از جهالت عدم العلم می باشد این
علت هم در منطوق وجود دارد که خبر فاسق باشد و هم در مفهوم است که خبر عادل باشد
زیرا خبر عادل موجب علم نمی شود در نتیجه موضوع همان علت خواهد
بود یعنی هر جا که عدم العلم بود عمل نکنید و عدم العلم هم در
خبر فاسق است و هم در خبر عادل البته اگر جهالت به معنای سفاهت باشد
این علت مانع مفهوم نخواهد شد زیرا در عمل بر طبق قول فاسق سفاهت وجود
دارد اما در عمل بر طبق قول عادل سفاهت وجود ندارد زیرا عقلاء به قول عادل
عمل می کنند.
اقول:
برای
اینکه این آیه مفهوم ندارد چهار مانع بیان شده است.
1-مانعی
که مرحوم آخوند تبعا للرسائل بیان کرده اند که علت مذکورِ در آیه مانع
مفهوم می باشد مرحوم شیخ[2] می
فرمایند بر این آیه اشکالات زیادی شده است که دو
اشکال آن جواب ندارد یکی اینکه این آیه مقتضی
مفهوم را ندارد زیرا محققة الموضوع می باشد و از حیث مفهوم وصف
هم مفهوم ندارد زیرا مفهوم وصف نیست بلکه مفهوم لقب می باشد و
اشکال دوم این است که علت مذکور در آیه مانع مفهوم می باشد.
2-مورد
آیه در خصوص ارتداد می باشد و ارتداد یک موضوع خارجی
می باشد نه یک حکم شرعی و خبر واحد اگر حجت باشد در احکام حجت
می باشد نه در موضوعات خارجی بلکه موضوعات بوسیله بینه و
علم ثابت می شود.
3-در
آیه اسمی از خبر نیامده است بلکه کلمه نبا ذکر شده است و نبا
غیر از خبر می باشد در حالیکه بحث ما در حجیت خبر عادل
است نه نبا عادل.
4-تنافی
که بین مفهوم و منطوق بوجود دارد و احداث قول ثالث؛ یعنی اگر
بگوییم آیه مفهوم دارد قول سومی احداث می شود و
مخالف اجماع مرکب خواهد شد.[3]
اما مانع اول:
مرحوم
آخوند فرمودند که منطوق آیه معلل شده است «بان تصیبوا قوما بجهالة» و
کرارا گفته شده است که العلة تعمم و تخصص الموضوع؛ علت گاهی موضوع را توسعه
می دهد و گاهی تضییق می کند مثلا اگر بفرماید
لاتاکل الرمان لانه حامض این علت موضوع را از انار بودن به مطلق حامض
تغییر می دهد و در مثل «لاتشرب الخمر لانه مسکر» موضوع خمر است
اما با آمدن علت، موضوع مطلق مسکر می باشد چه خمر باشد و چه خمر نباشد حال
در آین آیه شریفه موضوع در ظاهر خبر فاسق می باشد اما با
آمدن علت موضوع توسه پیدا می کند و اینگونه می شود که هر
جا علم وجود نداشته باشد تبین لازم است در نتیجه این علت مانع
مفهوم داشتن آیه خواهد شد اگر چه شرط و وصف مفهوم داشته باشد و بر فرض
اینکه بگوییم این علت قرینه نیست لکن احتمال
دارد که این علت قرینه باشد و اگر کلام بما یصلح للقرینة مقرون
شود، مجمل خواهد شد و حجت نخواهد بود.
از این مانع چند جواب داده شده است.
جوابی
که خود مرحوم آخوند داده اند که جهالت به معنای عدم العلم نیست بلکه
به معنای سفاهت می باشد و در عمل به قول عادل سفاهت وجود ندارد بخلاف
عمل به خبر فاسق که سفیهانه می باشد کما هو المذکور فی المصباح[4] و الدراسات.
آقای
خوئی در دراسات[5] می
فرمایند اصلا ممکن نیست جهالت به معنای عدم العلم باشد
زیرا اگر به معنای عدم العلم باشد باید تخصیصهای
زیاد بخورد در حالیکه آیه آبی از تخصیص است مثلا در
عمل به بینه و عمل به فتوای مجتهد و قول اهل خبره نیز علم وجود ندارد
و باید این موارد از تحت آیه خارج شوند درحالیکه
سیاق آیه آبی از تخصیص می باشد لذا چاره ای
نیست که بگوییم که مراد از جهالت، سفاهت می باشد.